Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge
GT
GD
C
H
L
M
O
a
GT
GD
C
H
L
M
O
able
/ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد;
USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر
GT
GD
C
H
L
M
O
accidents
/ˈæk.sɪ.dənt/ = NOUN: تصادف, حادثه, سانحه, واقعه ناگوار, عارضه, تصادف اتومبیل, اتفاق, صرف, پیش امد, مصیبت ناگهانی, صفت, پا, شیی ء;
USER: حوادث, تصادفات, از تصادفات, حوادث و سوانح, از حوادث
GT
GD
C
H
L
M
O
across
/əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان;
ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو;
USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر
GT
GD
C
H
L
M
O
active
/ˈæk.tɪv/ = ADJECTIVE: فعال, معلوم, کنشی, کنشگر, دایر, کاری, ساعی, حاضر بخدمت, تنزل بردار, با ربح, کنشور, پر کار;
USER: فعال, فعال است, های فعال, فعال را
GT
GD
C
H
L
M
O
actively
/ˈæk.tɪv.li/ = ADVERB: فعالانه, بطور کاری;
USER: فعالانه, فعالانه در, فعالانه به, طور فعال در, به طور فعال به
GT
GD
C
H
L
M
O
advanced
/ədˈvɑːnst/ = ADJECTIVE: پیشرفته, مترقی, قبلا تهیه شده, قبلا تجهیز شده, ترقی کرده, پیش افتاده, جلوافتاده;
USER: پیشرفته, جستجوی پیشرفته, های پیشرفته, جوی پیشرفته, و جوی پیشرفته
GT
GD
C
H
L
M
O
advantage
/ədˈvɑːn.tɪdʒ/ = NOUN: مزیت, برتری, سود, فایده, منفعت, حسن, صرفه, تفوق, سبقت, بهتری;
VERB: مزیت دادن, سودمند بودن, فیضالهیبخشیدن;
USER: مزیت, برتری, سود, از مزیت, مزیت های
GT
GD
C
H
L
M
O
affordable
/əˈfɔː.də.bl̩/ = USER: مقرون به صرفه, های مقرون به صرفه, مقرون به صرفه است, و مقرون به صرفه, مقرون به صرفه در
GT
GD
C
H
L
M
O
aim
/eɪm/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود, جهت, حدس, گمان, مراد;
VERB: رسیدن, دانستن, ارزیابی کردن, شمردن, نالي شدن;
USER: هدف, با هدف, هدف از, هدف قرار, منظور
GT
GD
C
H
L
M
O
all
/ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار;
PRONOUN: کلیه, جمیع;
ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار;
USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه
GT
GD
C
H
L
M
O
alliance
/əˈlaɪ.əns/ = NOUN: اتحاد, پیوستگی, معاهده, وصلت, پیمان بین دول;
USER: اتحاد, ائتلاف, اتحادی, پیوستگی
GT
GD
C
H
L
M
O
already
/ɔːlˈred.i/ = ADVERB: قبلا, پیش از این;
USER: قبلا, حال حاضر, در حال حاضر, حال حاضر به, در حال حاضر به
GT
GD
C
H
L
M
O
ambition
/æmˈbɪʃ.ən/ = NOUN: جاه طلبی, بلند همتی, ارزو;
VERB: جاه طلب بودن;
USER: جاه طلبی, جاه طلبی های, بلند همتی, که جاه طلبی, از جاه طلبی
GT
GD
C
H
L
M
O
an
GT
GD
C
H
L
M
O
and
/ænd/ = CONJUNCTION: و, و;
USER: و, ها و, و در, و به, است و
GT
GD
C
H
L
M
O
april
/ˈeɪ.prəl/ = NOUN: اوریل, ماه چهارم سال فرنگی
GT
GD
C
H
L
M
O
area
/ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف;
USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه
GT
GD
C
H
L
M
O
as
/əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال;
CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه;
PREPOSITION: در نتیجه;
USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
assistance
/əˈsɪs.təns/ = NOUN: کمک, مساعدت, معاونت, معاضدت, دستیاری, رسیدگی, همدستی, مدد, پایمردی, مراعات;
USER: کمک, مساعدت, کمک های, به کمک, کمک به
GT
GD
C
H
L
M
O
assisting
/əˈsɪst/ = ADJECTIVE: ممد;
USER: کمک, کمک به, کمک می, به کمک, برای کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
association
/əˌsəʊ.siˈeɪ.ʃən/ = NOUN: انجمن, تجمع, وابستگی, مشارکت, اتحاد, پیوستگی, شرکت, تداعی معانی, ائتلاف, امیزش;
USER: انجمن, ارتباط, رابطه, تجمع
GT
GD
C
H
L
M
O
at
/ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار;
NOUN: ات;
USER: در, به, را در, و در, شده در
GT
GD
C
H
L
M
O
autonomous
/ɔːˈtɒn.ə.məs/ = ADJECTIVE: مستقل, خود مختار, خودگردان, دارای حکومت مستقل, دارای زندگی مستقل, خودکاربطور غیر ارادی;
USER: مستقل, خودمختار, خود مختار, خودگردان, مستقل و
GT
GD
C
H
L
M
O
based
/-beɪst/ = ADJECTIVE: مستقر, مبنی, متکی;
USER: مبنی, بر اساس, مستقر, مبتنی بر, را بر اساس
GT
GD
C
H
L
M
O
be
/biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن;
USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود
GT
GD
C
H
L
M
O
become
/bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن;
USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به
GT
GD
C
H
L
M
O
been
/biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن;
USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند
GT
GD
C
H
L
M
O
beyond
/biˈjɒnd/ = ADVERB: خارج از, دورتر, برتر از, انطرف ماوراء;
PREPOSITION: خارج از, مافوق, انسوی;
USER: خارج از, فراتر, فراتر از, فراتر از آن, را فراتر از
GT
GD
C
H
L
M
O
bodies
/ˈbɒd.i/ = NOUN: بدن, بدنه, جسم, جسد, اندام, تن, پیکر, تنه, لاشه, جرم, بالاتنه, اطاق ماشین, جرم سماوی;
USER: بدن, اجسام, نهادهای, بدن های, به بدن
GT
GD
C
H
L
M
O
by
/baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی;
ADVERB: کنار, در کنار;
USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از
GT
GD
C
H
L
M
O
can
/kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی;
VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن;
USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در
GT
GD
C
H
L
M
O
car
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودرو, ماشین را, ماشین های
GT
GD
C
H
L
M
O
cars
/kɑːr/ = NOUN: اتومبیل, واگن, اطاق راه اهن, هفت ستاره دب اکبر, اطاق اسانسور;
USER: اتومبیل, ماشین, خودروهای, خودرو, ماشین ها
GT
GD
C
H
L
M
O
chapter
/ˈtʃæp.tər/ = NOUN: فصل, فصل, باب, قسمت, شعبه, مقاله, فصل یاقسمتی از کتاب, فصل یا قسمت مختصری;
USER: فصل, باب, قسمت, شعبه, مقاله
GT
GD
C
H
L
M
O
choice
/tʃɔɪs/ = NOUN: انتخاب, پسند, چیز نخبه;
ADJECTIVE: برگزیده;
USER: انتخاب, دامنه انتخاب, حق انتخاب, انتخاب خود, را انتخاب
GT
GD
C
H
L
M
O
closely
/ˈkləʊs.li/ = USER: نزدیک, از نزدیک, به دقت, ارتباط نزدیکی, نزدیک به
GT
GD
C
H
L
M
O
come
/kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن;
USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است
GT
GD
C
H
L
M
O
commitment
/kəˈmɪt.mənt/ = NOUN: تعهد, الزام, سرسپردگی, ارتکاب, حکم توقیف;
USER: تعهد, از تعهد, و تعهد, به تعهد
GT
GD
C
H
L
M
O
committed
/kəˈmɪt.ɪd/ = ADJECTIVE: سپرده;
USER: متعهد, مرتکب, متعهد است, مرتکب شده, متعهد شده
GT
GD
C
H
L
M
O
competitiveness
/kəmˈpet.ɪ.tɪv/ = USER: رقابت, رقابتی, رقابت در, قابلیت رقابت, قدرت رقابت
GT
GD
C
H
L
M
O
competitors
/kəmˈpet.ɪ.tər/ = NOUN: رقیب, حریف, سبقت جو, هم اورد, هم کار;
USER: رقبای, رقبا, از رقبای, به رقبای, به رقبا
GT
GD
C
H
L
M
O
compliance
/kəmˈplaɪ.əns/ = NOUN: قبول, موافقت, اجابت, بر اوردن;
USER: قبول, انطباق, پیروی از, موافقت, اجابت
GT
GD
C
H
L
M
O
conditions
/kənˈdɪʃ.ən/ = NOUN: وضعیت, شرط, حالت, چگونگی, حال, روزگار;
USER: شرایط, شرایطی, از شرایط, در شرایط, شرایط را
GT
GD
C
H
L
M
O
congested
/kənˈdʒes.tɪd/ = ADJECTIVE: انباشته;
USER: انباشته, تراکم, متراکم, شلوغ و پرتراکم, پرتراکمی است
GT
GD
C
H
L
M
O
connectivity
/ˌkɒn.ekˈtɪv.ɪ.ti/ = NOUN: اتصال;
USER: اتصال, اتصال به, های اتصال, از اتصال, قابلیت اتصال
GT
GD
C
H
L
M
O
continue
/kənˈtɪn.juː/ = VERB: ادامه دادن, دنبال کردن;
USER: ادامه, ادامه دهد, خود ادامه, ادامه دهند, را ادامه
GT
GD
C
H
L
M
O
declaration
/ˌdek.ləˈreɪ.ʃən/ = NOUN: اعلامیه, اعلام, اعلان, اظهارنامه, اظهار, بیان, عرضه داشت;
USER: اعلام, اعلان, اعلامیه, اظهارنامه, اظهار
GT
GD
C
H
L
M
O
delegating
/ˈdel.ɪ.ɡeɪt/ = VERB: وکالت دادن, نمایندگی دادن, محول کردن به;
USER: تفویض اختیار, تفویض, واگذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstration
/ˌdem.ənˈstreɪ.ʃən/ = NOUN: نمایش, تظاهرات, دمونستراسیون, اثبات, تظاهر;
USER: تظاهرات, نمایش, تظاهراتی, اثبات, تظاهرات در
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstrator
/ˈdemənˌstrātər/ = NOUN: نشان دهنده, اثبات کننده, حالیکننده;
USER: نشان دهنده, تظاهر, تظاهرکنندگان, اثبات کننده, حالیکننده
GT
GD
C
H
L
M
O
demonstrators
/ˈdemənˌstrātər/ = NOUN: نشان دهنده, اثبات کننده, حالیکننده;
USER: تظاهرکنندگان, تظاهر کنندگان, تظاهر, تظاهرکنندگان را, تظاهرکنندگان در
GT
GD
C
H
L
M
O
detracting
/dɪˈtrækt frəm/ = VERB: کاستن, کم کردن, کاهیدن, کسر کردن, گرفتن;
USER: تخریب, بکاهند,
GT
GD
C
H
L
M
O
down
/daʊn/ = ADJECTIVE: پایین, غمگین, دلتنگ, از کار افتاده, کرک صورت پایین;
ADVERB: پایین, سوی پایین, بطرف پایین, بزیر;
NOUN: پایین, کرک, پرهای ریزی که برای متکا بکار میرود;
PREPOSITION: زیر;
USER: پایین, کردن, به پایین, را پایین, پایین می
GT
GD
C
H
L
M
O
drive
/draɪv/ = VERB: راندن, بردن, اتومبیل راندن, تحریک کردن, عقب نشاندن, کوبیدن;
USER: راندن, رانندگی, رانندگی کنید, رانندگی می, رانندگی در
GT
GD
C
H
L
M
O
drivers
/ˈdraɪ.vər/ = NOUN: راننده, محرک, شوفر, سورچی, گاری چی;
USER: رانندگان, درایور, راننده, درایور های, از رانندگان
GT
GD
C
H
L
M
O
driving
/ˈdraɪ.vɪŋ/ = NOUN: رانندگی;
ADJECTIVE: محرک;
USER: رانندگی, محرک, رانندگی در, های رانندگی, رانندگی به
GT
GD
C
H
L
M
O
during
/ˈdjʊə.rɪŋ/ = PREPOSITION: طی, در طی, هنگام, در مدت, ظرف, فاصله, سر;
USER: در طی, در طول, طی, هنگام, در مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
efforts
/ˈef.ət/ = NOUN: تلاش, کوشش, سعی, تقلا;
USER: تلاش, تلاش های, تلاش ها, از تلاش, از تلاش های
GT
GD
C
H
L
M
O
emerging
/ɪˈmɜː.dʒɪŋ/ = VERB: پدیدار شدن, بیرون آمدن;
USER: در حال ظهور, حال ظهور, در حال ظهور است, در حال ظهور به, های در حال ظهور
GT
GD
C
H
L
M
O
enjoyable
/enˈjoi-əbəl/ = ADJECTIVE: لذت بخش, لذت بردنی;
USER: لذت بخش, لذت بخش است, لذت بخش را, را لذت بخش, لذت بخش می
GT
GD
C
H
L
M
O
ensure
/ɪnˈʃɔːr/ = VERB: مطمئن ساختن, تضمین کردن, حتمی کردن, متقاعد کردن, مراقبت کردن در;
USER: اطمینان از, اطمینان, حصول اطمینان, اطمینان حاصل, حصول اطمینان از
GT
GD
C
H
L
M
O
error
/ˈer.ər/ = NOUN: خطا, اشتباه, غلط, ضلالت, لغزش, سهو, عقیدهنادرست, تقصیر, خبط;
USER: خطا, خطا در, اشتباه, خطا را, خطا به
GT
GD
C
H
L
M
O
espace
GT
GD
C
H
L
M
O
european
/ˌyərəˈpēən,ˌyo͝orə-/ = ADJECTIVE: اروپایی, فرنگی;
NOUN: غربی, فرنگی;
USER: اروپایی, اروپا, های اروپایی, در اروپا, اروپا در
GT
GD
C
H
L
M
O
examples
/ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت;
USER: نمونه, مثال, نمونه های, نمونه هایی, مثال های
GT
GD
C
H
L
M
O
existing
/ɪɡˈzɪs.tɪŋ/ = ADJECTIVE: موجود;
USER: موجود, های موجود, موجود در, موجود را, های موجود در
GT
GD
C
H
L
M
O
explained
/ɪkˈspleɪn/ = ADJECTIVE: بیان شده, حالی;
USER: توضیح داد, توضیح داده, توضیح داده شده, توضیح داد که, توضیح می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
extend
/ɪkˈstend/ = VERB: توسعه دادن, دراز کردن, رساندن, ادامه دادن, طولانی کردن, تمدید کردن, طول دادن, منبسط کردن, بزرگ کردن;
USER: گسترش, تمدید, را گسترش, گسترش دهد, را تمدید
GT
GD
C
H
L
M
O
extension
/ɪkˈstenʃən/ = NOUN: گسترش, توسعه, تمدید, بسط, تعمیم, کشش, اضافی, توسیع, تلفن فرعی, مد;
USER: گسترش, توسعه, تمدید, بسط, تعمیم
GT
GD
C
H
L
M
O
eyes
/aɪ/ = NOUN: چشم, بینایی, دیده, کاراگاه, عین, دهانه, سوراخ سوزن, مرکز هر چیزی, باجه, دکمه یا گره سیب زمینی;
USER: چشم, چشمان, چشم ها, چشم های, به چشم
GT
GD
C
H
L
M
O
face
/feɪs/ = NOUN: چهره, صورت, رو, نما, وجه, رخ, قیافه, قبال, رخسار, سطح;
VERB: مواجه شدن, مواجه شدن با;
USER: صورت, چهره, رو, چهره ای, وجه
GT
GD
C
H
L
M
O
fatal
/ˈfeɪ.təl/ = ADJECTIVE: کشنده, مهلک, وخیم, مصیبت امیز, مقدر;
USER: کشنده, مرگبار, مهلک, منجر به مرگ, کشنده است
GT
GD
C
H
L
M
O
favour
/ˈfeɪ.vər/ = NOUN: توجه, مساعدت, خدمت, مرحمت, التفات, خیر خواهی;
VERB: نیکی کردن به, طرفداری کردن, مرحمت کردن;
USER: به نفع, نفع, طرفدار, موافق, ترجیح می
GT
GD
C
H
L
M
O
field
/fiːld/ = NOUN: مزرعه, میدان, رشته, عرصه, زمین, صحرا, دشت, کشتزار, پهنه, دایره, مرغزار;
VERB: بمیدان یا صحرا رفتن;
USER: رشته, میدان, زمین, مزرعه, عرصه
GT
GD
C
H
L
M
O
first
/ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی;
ADVERB: اولا;
USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست
GT
GD
C
H
L
M
O
for
/fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای;
CONJUNCTION: زیرا که;
USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای
GT
GD
C
H
L
M
O
framework
/ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی;
USER: چارچوب, چهارچوب, چارچوبی, چارچوب های, چارچوب کاری
GT
GD
C
H
L
M
O
from
/frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه;
USER: از, را از, که از, ها از, و از
GT
GD
C
H
L
M
O
future
/ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده;
NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه;
USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده
GT
GD
C
H
L
M
O
gathered
/ˈɡæð.ər/ = ADJECTIVE: فراهم;
USER: جمع آوری, جمع, جمع شده, جمع آوری شده, جمع شده بودند
GT
GD
C
H
L
M
O
giving
/ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن, افکندن, تقدیم داشتن, عطاء کردن, گریه کردن, بیان کردن;
USER: دادن, ارائه, دادن به, با دادن, از دادن
GT
GD
C
H
L
M
O
goal
/ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان;
VERB: گل زدن, هدفی در پیش داشتن;
USER: هدف, دروازه, هدف این, به هدف
GT
GD
C
H
L
M
O
gradually
/ˈɡræd.jʊ.li/ = ADVERB: بتدریج, رفته رفته, متدرجا, خرد خرد;
USER: بتدریج, تدریج, به تدریج, رفته رفته, به تدریج به
GT
GD
C
H
L
M
O
group
/ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن;
VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن;
USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته
GT
GD
C
H
L
M
O
hands
/ˌhænd.ˈzɒn/ = NOUN: دست, طرف, دسته, عقربه, پنجه, دست خط, دخالت, کمک, خط, پهلو, پیمان, یک وجب, شرکت;
USER: دست, دستان, دستها, دست های, به دست
GT
GD
C
H
L
M
O
has
/hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که
GT
GD
C
H
L
M
O
have
/hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از;
NOUN: مالک;
USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند
GT
GD
C
H
L
M
O
head
/hed/ = NOUN: سر, رئيس, راس, رهبر, کله, نوک, سرصفحه, دماغه, سالار;
ADJECTIVE: اصلی, فوقانی, بزرگ;
USER: سر, رئيس, راس, رهبر, کله
GT
GD
C
H
L
M
O
help
/help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی;
VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن;
USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری
GT
GD
C
H
L
M
O
helping
/ˈhel.pɪŋ/ = NOUN: کمک, یاری, یک وعده یا پرس خوراک;
ADJECTIVE: ممد, معین;
USER: کمک, کمک به, کمک می, یاری, کمک می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
hours
/aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم;
USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است
GT
GD
C
H
L
M
O
human
/ˈhjuː.mən/ = ADJECTIVE: انسانی, وابسته بانسان, دارای خوی انسانی;
NOUN: شخص;
USER: انسانی, انسان, بشر را, بشر در, انسان را
GT
GD
C
H
L
M
O
hundred
/ˈhʌn.drəd/ = hundred, عدد صد;
USER: صد, صد نفر, صد و, از صد, صد نفر از
GT
GD
C
H
L
M
O
illustrate
/ˈɪl.ə.streɪt/ = VERB: نشان دادن, توضیح دادن, مصور کردن, شرح دادن, با مثال روشن ساختن, اراستن, مزین شدن;
USER: نشان دادن, نشان, نشان می, نشان می دهد
GT
GD
C
H
L
M
O
improve
/ɪmˈpruːv/ = VERB: بهتر کردن, اصلاح کردن, بهبودی دادن, بهبودی یافتن, پیشرفت کردن, اصلاحات کردن, تکمیل کردن;
USER: بهبود, بهبود بخشد, را بهبود بخشد, به بهبود, بهبود بخشند
GT
GD
C
H
L
M
O
in
/ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل;
USER: به, در, را در, از, با
GT
GD
C
H
L
M
O
industry
/ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر;
USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت
GT
GD
C
H
L
M
O
initiative
/ɪˈnɪʃ.ə.tɪv/ = NOUN: ابتکار, قریحه;
ADJECTIVE: پیشقدمی, اغازی;
USER: ابتکار, ابتکار عمل, ابتکار عمل را, به ابتکار, از ابتکار
GT
GD
C
H
L
M
O
introducing
/ˌɪn.trəˈdjuːs/ = VERB: معرفی کردن, مرسوم کردن, نشان دادن, باب کردن, اشنا کردن;
USER: معرفی, به معرفی, را معرفی, معرفی می, با معرفی
GT
GD
C
H
L
M
O
involving
/ɪnˈvɒlv/ = VERB: وارد کردن, گرفتار شدن, پیچیدهشدن, پیچیدن, گرفتار کردن, گیر انداختن, مستلزم بودن, در گیر کردن یا شدن;
USER: مربوط به, شامل, مربوط, که شامل, های مربوط
GT
GD
C
H
L
M
O
is
/ɪz/ = VERB: است، هست;
USER: است, باشد, می باشد, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
its
/ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن;
USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در
GT
GD
C
H
L
M
O
journeys
/ˈdʒɜː.ni/ = NOUN: سفر, مسافرت, سیاحت;
USER: سفر, سفرهای, سفرها, سفر با, سفر های
GT
GD
C
H
L
M
O
leading
/ˈliː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: برجسته, عمده, پیشتاز, مقدم, پیشین;
NOUN: هدایت, نفوذ, راهنمایی;
USER: برجسته, که منجر, هدایت, عمده, پیشتاز
GT
GD
C
H
L
M
O
legislation
/ˌledʒ.ɪˈsleɪ.ʃən/ = NOUN: قانون, قانون گزاری, تدوین و تصویب قانون, وضع قاون;
USER: قانون, قوانین, قانونگذاری, قانون گذاری, وضع قوانین
GT
GD
C
H
L
M
O
legislative
/ˈledʒ.ɪ.slə.tɪv/ = NOUN: مقننه;
ADJECTIVE: قانون گذار;
USER: مقننه, قانونگذاری, قانون گذاری, قوه مقننه, قانون گذار
GT
GD
C
H
L
M
O
legislators
/ˈledʒ.ɪ.sleɪ.tər/ = NOUN: قانون گذار, مقنن;
USER: قانونگذاران, قانون گذاران, قانونگذار, قانون گذار, قانون گزاران"
GT
GD
C
H
L
M
O
less
/les/ = ADJECTIVE: کمتر, کمتر, کوچکتر, پست تر, اصغر;
USER: کمتر, کمتری, کمتر از, کمتر است
GT
GD
C
H
L
M
O
made
/meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول;
USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است
GT
GD
C
H
L
M
O
mainstream
/ˈmeɪn.striːm/ = NOUN: مسیر اصلی, راه اصلی جویبار, مسیر جویباری که دران اب جریان دارد;
USER: مسیر اصلی, جریان اصلی, های جریان اصلی, جریان اصلی در, جریان اصلی است
GT
GD
C
H
L
M
O
make
/meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان;
VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن;
USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در
GT
GD
C
H
L
M
O
makers
/ˈmeɪ.kər/ = NOUN: سازنده, خالق;
USER: سازندگان, سازان, گیرندگان, گذاران, گیران
GT
GD
C
H
L
M
O
making
/ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی;
USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت
GT
GD
C
H
L
M
O
manufacturers
/ˌmanyəˈfakCHərər/ = NOUN: تولید کننده, سازنده, صاحب کارخانه;
USER: تولید کنندگان, سازندگان, از تولید کنندگان, تولید کنندگان به, تولید کنندگان در
GT
GD
C
H
L
M
O
marks
= NOUN: علامت, مارک, نشانه, نشان, نمره, مرز, خط, علامت مخصوص, نقطه, علامت سلاح, داغ, پایه;
USER: علائم, علامت, نمرات, علائم و نشانه, علائم و نشانه های
GT
GD
C
H
L
M
O
maximising
/ˈmæk.sɪ.maɪz/ = VERB: بزرگ کردن, بیشینه ساختن, بحد اعلی رساندن, به آخرین درجه ممکن افزایش دادن;
USER: به حداکثر رساندن, حداکثر رساندن, حداکثر, حداکثر کردن, به حد اکثر رساندن
GT
GD
C
H
L
M
O
ministers
/ˈmɪn.ɪ.stər/ = NOUN: وزیر, وزیر مختار;
USER: وزرای, وزیران, وزرا, وزرای امور, از وزرا
GT
GD
C
H
L
M
O
more
/mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه;
ADJECTIVE: زیادتر;
USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در
GT
GD
C
H
L
M
O
most
/məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین;
NOUN: مقدار زیاد;
USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب
GT
GD
C
H
L
M
O
motoring
/ˈməʊ.tər.ɪŋ/ = VERB: اتومبیل راندن;
USER: رانندگی, خودر, خودر با موتور, خودر با, motoring به
GT
GD
C
H
L
M
O
motorists
/ˈməʊ.tər.ɪst/ = USER: رانندگان, از رانندگان, رانندگان وسایل نقلیه, رانندگان با
GT
GD
C
H
L
M
O
motorways
/ˈməʊ.tə.weɪ/ = USER: بزرگراه, بزرگراهها, اتوبان, شاهراه, بزرگراه ها
GT
GD
C
H
L
M
O
new
/njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین;
ADVERB: جدیدا, اخیرا;
USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین
GT
GD
C
H
L
M
O
next
/nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین;
PREPOSITION: جنب;
ADVERB: سپس;
USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار
GT
GD
C
H
L
M
O
number
/ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد;
VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر;
USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده
GT
GD
C
H
L
M
O
of
/əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله;
USER: از, در, ای از, را از
GT
GD
C
H
L
M
O
off
/ɒf/ = ADJECTIVE: خاموش, دور, دورتر, بی موقع;
PREPOSITION: از روی, بسوی, از محلی بخارج, از یک سو, از کنار;
NOUN: کساد;
USER: خاموش, کردن, خارج, دور, خارج از
GT
GD
C
H
L
M
O
offer
/ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم;
VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن;
USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می
GT
GD
C
H
L
M
O
on
/ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر;
ADJECTIVE: روشن;
USER: بر, روی, بر روی, به, برای
GT
GD
C
H
L
M
O
ongoing
/process/ = ADJECTIVE: مداوم;
NOUN: در حال پیشرفت;
USER: مداوم, حال انجام, در حال انجام, در حال پیشرفت, حال انجام است
GT
GD
C
H
L
M
O
opportunity
/ˌɒp.əˈtjuː.nə.ti/ = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت;
USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها
GT
GD
C
H
L
M
O
optimise
= VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن;
USER: بهینه سازی, بهینه, به بهینه سازی, برای بهینه سازی, را بهینه سازی,
GT
GD
C
H
L
M
O
or
/ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه;
USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای
GT
GD
C
H
L
M
O
order
/ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه;
VERB: مرتب کردن, منظم کردن;
USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام
GT
GD
C
H
L
M
O
ordinary
/ˈɔː.dɪ.nə.ri/ = ADJECTIVE: عادی, معمولی, ساده, متداول, پیش پا افتاده, خرجی;
USER: معمولی, عادی, های معمولی, ساده, متداول
GT
GD
C
H
L
M
O
other
/ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر;
USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر
GT
GD
C
H
L
M
O
over
/ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر;
ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی;
ADVERB: در بالا;
USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز
GT
GD
C
H
L
M
O
part
/pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه;
VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن;
USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو
GT
GD
C
H
L
M
O
participated
/pɑːˈtɪs.ɪ.peɪt/ = VERB: شرکت کردن, شریک شدن, دخالت کردن, سهیم شدن, مشارکت کردن, اشتراک داشتن;
USER: شرکت, شرکت کردند, شرکت داشتند, شرکت کرده, شرکت نمودند
GT
GD
C
H
L
M
O
participates
/pɑːˈtɪs.ɪ.peɪt/ = VERB: شرکت کردن, شریک شدن, دخالت کردن, سهیم شدن, مشارکت کردن, اشتراک داشتن;
USER: شرکت, شرکت می, مشارکت, مشارکت می, شرکت می کند
GT
GD
C
H
L
M
O
partners
/ˈpɑːt.nər/ = NOUN: شریک, همسر, یار, سهیم, انباز, پا, هم دست;
USER: همکاران, شرکای, شریک, شرکا, به شرکای
GT
GD
C
H
L
M
O
percent
/pəˈsent/ = NOUN: در صد, فی صد, بقرار در صد;
USER: در صد, درصد, درصد از, درصد است
GT
GD
C
H
L
M
O
period
/ˈpɪə.ri.əd/ = NOUN: دوره, مدت, زمان, مرحله, عصر, مدتی, نقطه, نوبت, روزگار, پایان, وقت, گاه, فرجه, حد, موقع, کمال, نتیجه غایی, منتها درجه, طمی, قاعده زنان, جمله کامل, نقطه پایان جمله, ایست, گردش, دوران مربوط به دوره بخصوصی;
USER: دوره, مدت, زمان, مرحله, مدتی
GT
GD
C
H
L
M
O
permit
/pəˈmɪt/ = NOUN: اجازه, پروانه, جواز;
VERB: اجازه دادن, مجاز کردن, روا کردن, ندیده گرفتن, ترخیص کردن;
USER: اجازه, اجازه می, جواز, اجازه می دهد, پروانه
GT
GD
C
H
L
M
O
phases
/feɪz/ = NOUN: فاز, مرحله, صورت, منظر, لحاظ, پایه, وجهه, دوره تحول و تغییر, اهله قمر, وضع;
USER: فاز, مراحل, مرحله, فازهای, فازها
GT
GD
C
H
L
M
O
playing
/pleɪ/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن;
USER: بازی, نواختن, بازی کردن, بازی می, بازی در
GT
GD
C
H
L
M
O
pleased
/pliːzd/ = ADJECTIVE: خوش وقت, محظوظ;
USER: خوشحال, خشنود, راضی, خرسند, راضی است
GT
GD
C
H
L
M
O
pleasure
/ˈpleʒ.ər/ = NOUN: لذت, خوشی, شهوترانی, انبساط, عیش, کیف, خوش وقتی;
VERB: لذت بردن, خوشایند بودن;
USER: لذت, لذت بردن, لذت بخش, خوشی, لذت بردن از
GT
GD
C
H
L
M
O
policy
/ˈpɒl.ə.si/ = NOUN: سیاست, خط مشی, بیمه نامه, سیاستمداری, کاردانی, ورقه بیمه, سند معلق به انجام شرطی;
USER: سیاست, سیاست های, خط مشی, سیاست حفظ, سیاست گذاری
GT
GD
C
H
L
M
O
possible
/ˈpɒs.ə.bl̩/ = ADJECTIVE: ممکن, امکان پذیر, محتمل, مقدور, میسر, شدنی, بالقوه;
NOUN: امکان;
USER: ممکن, امکان, امکان پذیر, محتمل, میسر
GT
GD
C
H
L
M
O
potential
/pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه;
ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی;
USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را
GT
GD
C
H
L
M
O
price
/praɪs/ = NOUN: قیمت, نرخ, ارزش, بها;
VERB: با قائل شدن, قیمت گذاشتن;
USER: قیمت, قیمت ها, قیمت به, قیمت های
GT
GD
C
H
L
M
O
programme
/ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار;
VERB: برنامه نوشتن, برنامه تهیه کردن, برنامه دار کردن;
USER: برنامه, برنامه های, برنامه ای, برنامه را, برنامه به
GT
GD
C
H
L
M
O
progress
/ˈprəʊ.ɡres/ = NOUN: پیشرفت, ترقی, جریان, حرکت, تکامل, گردش, سفر, پیش روی;
VERB: پیش رفتن, پیشرفت کردن;
USER: پیشرفت, پیشرفت های, به پیشرفت, ترقی, جریان
GT
GD
C
H
L
M
O
promote
/prəˈməʊt/ = VERB: ترویج کردن, ترفیع دادن, ترقی دادن;
USER: ترویج, ارتقاء, ارتقای, را ترویج, ترویج و
GT
GD
C
H
L
M
O
promotion
/prəˈməʊ.ʃən/ = NOUN: ترویج, ترفیع, پیشرفت, ترقی, جلو اندازی;
USER: ترویج, ارتقاء, ترفیع, پیشرفت, ترقی
GT
GD
C
H
L
M
O
prospective
/prəˈspek.tɪv/ = ADJECTIVE: مربوط به اینده, موثر دراینده;
USER: آینده نگر, آینده, نگر, گذشته نگر, صورت آینده نگر
GT
GD
C
H
L
M
O
prototype
/ˈprəʊ.tə.taɪp/ = NOUN: نمونه اولیه, شکل اولیه, نمونه اصلی, نخستین بشر, اصل ماده, نخستین افریده, مدل پیش الگو, پیش گونه, ضابطه;
USER: نمونه اولیه, نمونه, شکل اولیه, نمونه اولیه است, نمونه ی اولیه
GT
GD
C
H
L
M
O
reduce
/rɪˈdjuːs/ = VERB: کاستن, کاستن, کم کردن, تقلیل دادن, تنزل دادن, ساده کردن, استحاله کردن, مطیع کردن, خرد کردن, خرد ساختن;
USER: کاستن, را کاهش دهد, کاهش می دهد, را کاهش می دهد, کم کردن
GT
GD
C
H
L
M
O
revealed
/rɪˈviːl/ = ADJECTIVE: لخت;
USER: نشان داد, نشان, را نشان داد, نازل شده, نشان داد که
GT
GD
C
H
L
M
O
reveals
/rɪˈviːl/ = USER: نشان می دهد, آشکار می سازد, نشان می دهد که, را نشان می دهد, را آشکار می سازد
GT
GD
C
H
L
M
O
road
/rəʊd/ = NOUN: جاده, راه, مسیر, خیابان, خط, طریق, راه اهن;
ADJECTIVE: بجاده;
USER: جاده, راه, جاده ها, مسیر, خیابان
GT
GD
C
H
L
M
O
role
/rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل;
USER: نقش, نقشی, و نقش, به نقش
GT
GD
C
H
L
M
O
s
= NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی;
USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه
GT
GD
C
H
L
M
O
safe
/seɪf/ = ADJECTIVE: ایمن, امن, مطمئن, بی خطر, محفوظ, صحیح, اطمینان بخش, محفوظ از خطر, صدمه نخورده;
NOUN: گاو صندوق;
USER: ایمن, امن, مطمئن, بی خطر, محفوظ
GT
GD
C
H
L
M
O
safer
/seɪf/ = USER: امن تر, مطمئن تر, ایمن تر, امن تر است, را امن تر
GT
GD
C
H
L
M
O
safety
/ˈseɪf.ti/ = NOUN: ایمنی, امنیت, سلامت, بی خطری, محفوظیت;
USER: ایمنی, امنیت, سلامت, ایمنی در, از ایمنی
GT
GD
C
H
L
M
O
said
/sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده;
USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت
GT
GD
C
H
L
M
O
seen
/siːn/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن;
USER: دیده می شود, دیده, دیده می, را دیده, دیده شده
GT
GD
C
H
L
M
O
select
/sɪˈlekt/ = ADJECTIVE: برگزیده, سره, ممتاز منتخب, خاص;
VERB: برگزیدن, انتخاب کردن, گزیدن, جدا کردن;
USER: را انتخاب کنید, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب, انتخاب کنید و
GT
GD
C
H
L
M
O
serious
/ˈsɪə.ri.əs/ = ADJECTIVE: جدی, وخیم, مهم, سنگین, سخت, خطیر, خطر ناک, فربه, فکور;
USER: جدی, جدی است, های جدی, جدی در, مهم
GT
GD
C
H
L
M
O
several
/ˈsev.ər.əl/ = ADJECTIVE: چند, چندین, مختلف, جدا;
ADVERB: چند, چندین, چندی;
PRONOUN: برخی از;
USER: چند, چندین, مختلف, از چند, های مختلفی
GT
GD
C
H
L
M
O
shape
/ʃeɪp/ = NOUN: شکل, صورت, اندام, ریخت, قواره, سبک, تجسم, طرز;
VERB: شکل دادن, شکل دادن به, سرشتن;
USER: شکل, شکل دادن, شکل دادن به, را شکل, شکل دهی
GT
GD
C
H
L
M
O
showcase
/ˈʃəʊ.keɪs/ = NOUN: ویترین, جعبه اینه;
VERB: درویترین نمایش دادن;
USER: نمایشگاه, نمایش گذاشتن, نمایش, ویترین, نمایش می گذارد
GT
GD
C
H
L
M
O
showcased
/ˈʃəʊkeɪs/ = VERB: درویترین نمایش دادن;
USER: به نمایش گذاشت, به نمایش گذاشتند, نمایش گذاشت, به نمایش, به نمایش گذاشته شده,
GT
GD
C
H
L
M
O
sign
/saɪn/ = NOUN: نشانه, علامت, امضاء, تابلو, نشان, رمز, اثر, صورت, ایت, اعلان, نشان گذاشتن, ژست, علم;
VERB: امضاء کردن, اشاره کردن, پاراف کردن;
USER: امضاء, ثبت نام, نشانه, را امضا, ثبت نام در
GT
GD
C
H
L
M
O
stressful
/ˈstres.fəl/ = ADJECTIVE: پردغدغه, پراز پریشانی;
USER: استرس زا, پر تنش, پر استرس, تنش زا, استرس زا در
GT
GD
C
H
L
M
O
such
/sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور;
ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین;
PRONOUN: این جور;
USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل
GT
GD
C
H
L
M
O
support
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء;
VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن;
USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک
GT
GD
C
H
L
M
O
supports
/səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء, ملاک, متکا, پشتیبان زیر برد;
USER: پشتیبانی, پشتیبانی از, پشتیبانی می, را پشتیبانی, را پشتیبانی می
GT
GD
C
H
L
M
O
systems
/ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک;
USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم
GT
GD
C
H
L
M
O
take
/teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن;
USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن
GT
GD
C
H
L
M
O
technologies
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: فن آوری, فن آوری های, فن آوری ها, از فن آوری, از فن آوری های
GT
GD
C
H
L
M
O
technology
/tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی;
USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری
GT
GD
C
H
L
M
O
tedious
/ˈtiː.di.əs/ = ADJECTIVE: خسته کننده, کسل کننده, کج خلق, ناراضی;
USER: خسته کننده, خسته کننده است, کسل کننده, کج خلق, ناراضی
GT
GD
C
H
L
M
O
than
/ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز;
CONJUNCTION: که, تا اینکه;
USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از
GT
GD
C
H
L
M
O
the
GT
GD
C
H
L
M
O
their
/ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها;
USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به
GT
GD
C
H
L
M
O
these
/ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان;
USER: اینها, این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
this
/ðɪs/ = PRONOUN: این;
USER: این, در این, از این, به این, که این
GT
GD
C
H
L
M
O
three
/θriː/ = NOUN: سه,
USER: سه, از سه, در سه, به سه, هر سه
GT
GD
C
H
L
M
O
time
/taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر;
ADJECTIVE: زمانی;
USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت
GT
GD
C
H
L
M
O
to
/tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to;
USER: به, برای, تا, را به, در
GT
GD
C
H
L
M
O
today
/təˈdeɪ/ = NOUN: امروز;
USER: امروز, امروزه, امروز در
GT
GD
C
H
L
M
O
total
/ˈtəʊ.təl/ = ADJECTIVE: مجموع, کل, کلی, تام, کامل, مطلق;
NOUN: جمع, جمع کل, حاصل جمع, جمله;
VERB: جمع کردن;
USER: کل, مجموع, کلی, کامل, جمع
GT
GD
C
H
L
M
O
traffic
/ˈtræf.ɪk/ = NOUN: ترافیک, عبور و مرور, رفت و آمد, مخابره, ترابری, کسب, امد و شد, وسائط نقلیه, کالا, شد و آمد;
ADJECTIVE: داد و ستد ارتباط;
VERB: امد و شد کردن, تردد کردن;
USER: ترافیک, ترافیک را, راهنمایی و رانندگی, ترافیک در, از ترافیک
GT
GD
C
H
L
M
O
transport
/ˈtræn.spɔːt/ = NOUN: حمل و نقل, ترابری, حامل, وسیله نقلیه, بارکش;
VERB: حمل کردن, ترابری کردن, بردن, نقل و انتقال دادن, از خود بیخود شدن, از جا در رفتن;
USER: حمل و نقل, انتقال, حمل, و حمل و نقل
GT
GD
C
H
L
M
O
traveling
/ˈtræv.əl/ = NOUN: سفر, عمل پیمودن, عمل طی کردن;
ADJECTIVE: سیار, متحرک;
USER: سفر, رفت و آمد, سفر می, سفر به, در سفر
GT
GD
C
H
L
M
O
trialled
GT
GD
C
H
L
M
O
two
/tuː/ =
USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر
GT
GD
C
H
L
M
O
ultimate
/ˈʌl.tɪ.mət/ = ADJECTIVE: نهایی, غایی, آخر, بازپسین, دورترین;
VERB: منجر شدن به;
USER: نهایی, غایی, در نهایت, نهایی را, نهایی در
GT
GD
C
H
L
M
O
union
/ˈjuː.ni.ən/ = NOUN: اتحادیه, اتحاد, پیوند, اتصال, اجتماع, وصلت, پیوستگی, انجمن, ائتلاف, اتحاد و اتفاق, یگانگی وحدت, الحاق, اشتراک منافع, بهم پیوستگی;
USER: اتحادیه, اتحاد, اتحادیه های کارگری, اتصال, اجتماع
GT
GD
C
H
L
M
O
unique
/jʊˈniːk/ = ADJECTIVE: منحصر به فرد, یکتا, بی نظیر, یگانه, بی همتا, فرد, بی مانند, بی تا;
USER: منحصر به فرد, بی نظیر, یگانه, یکتا, بی همتا
GT
GD
C
H
L
M
O
use
/juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت;
VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از;
USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicle
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسیله نقلیه, خودرو, وسایل نقلیه, حامل, وسیله نقلیه را
GT
GD
C
H
L
M
O
vehicles
/ˈviː.ɪ.kl̩/ = NOUN: وسیله نقلیه, حامل, رسانه, ناقل, برندگر, رسانگر;
USER: وسایل نقلیه, وسیله نقلیه, وسایل نقلیه در, وسایل نقلیه و
GT
GD
C
H
L
M
O
vision
/ˈvɪʒ.ən/ = NOUN: دید, بینایی, تصور, بصیرت, رویا, الهام, خیال, منظره, وحی;
VERB: دیدن;
USER: دید, بینایی, دیدگاه, دید در, تصور
GT
GD
C
H
L
M
O
was
/wɒz/ = VERB: بود;
USER: بود, شد, بوده است, شده بود
GT
GD
C
H
L
M
O
well
/wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست;
ADVERB: خوب, بخوبی, خوش;
NOUN: چاه, خیر, چشمه;
USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به
GT
GD
C
H
L
M
O
what
/wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط;
ADVERB: چگونه;
USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه
GT
GD
C
H
L
M
O
when
/wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع;
USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون
GT
GD
C
H
L
M
O
which
/wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این;
ADJECTIVE: چه;
USER: که, است که, که به, که در, کدام
GT
GD
C
H
L
M
O
while
/waɪl/ = CONJUNCTION: در حین, هنگامیکه, در صورتیکه, مادامی که, حال انکه;
ADVERB: تاموقعی که;
VERB: گذراندن;
USER: در حین, حالی که, در حالی که, در حالی, در حالی که در
GT
GD
C
H
L
M
O
will
/wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو;
VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم';
USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود
GT
GD
C
H
L
M
O
with
/wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض;
USER: با, را با, همراه با, و با, که با
GT
GD
C
H
L
M
O
without
/wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی;
ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف;
USER: بدون, را بدون, و بدون, بی
GT
GD
C
H
L
M
O
worked
/wərk/ = ADJECTIVE: از کار در امده;
USER: مشغول به کار, کار کرده, کار می کرد, کار کرده است, کار می
GT
GD
C
H
L
M
O
working
/ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار;
ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش;
USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار
GT
GD
C
H
L
M
O
years
/jɪər/ = NOUN: سال, سنه;
USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به
220 words